جدول جو
جدول جو

معنی بی گدار - جستجوی لغت در جدول جو

بی گدار
(گُ)
مرکّب از: بی + گدار = معبر، بی معبر.
- بی گدار به آب زدن، احتیاط نکردن. بی پروا به کاری پرداختن. رجوع به گدار شود
لغت نامه دهخدا
بی گدار
بی معبر، احتیاط نکردن
تصویری از بی گدار
تصویر بی گدار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی قرار
تصویر بی قرار
بی آرام، ناآرام، بی تاب، ناپایدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوی دار
تصویر بوی دار
دارای بو، آنچه دارای بو باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی کیار
تصویر بی کیار
تند، سریع، بی درنگ، برای مثال مرد مزدور اندرآغازید کار / پیش او دستان همی زد بی کیار (رودکی - ۵۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی گمان
تصویر بی گمان
بی شک، بی تردید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی آزار
تصویر بی آزار
کسی یا چیزی که آزار نمی رساند، بی خطر مثلاً حیوان بی آزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی گناه
تصویر بی گناه
ویژگی کسی که گناهی نکرده و مرتکب جرمی نشده، بی تقصیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیل دار
تصویر بیل دار
کارگر ساختمان یا کشاورز که با بیل کار می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی گذار
تصویر پی گذار
پی گذارنده، پایه گذار، بنیان گذار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
بسیار، بی اندازه، بی حساب، بی مر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از می گسار
تصویر می گسار
باده گسار، باده خوار
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
مرکّب از: بی + مدار، که مدار و نظم نداشته باشد:
ای مادر فرزندخوار
ای بی قرار ای بی مدار.
ناصرخسرو.
و رجوع به مدار شود
لغت نامه دهخدا
(پَ گُ)
دهی از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه. واقع در 30 هزارگزی جنوب باختری رشخوار. کنار راه مالرو عمومی جنگل به رشخوار. دامنه گرمسیر، دارای 120 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آنجا غلات و پنبه، شغل اهالی آن زراعت و گله داری و کرباس و قالیچه بافی و راه آنجا مالروست. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از می گسار
تصویر می گسار
باده خوار
فرهنگ لغت هوشیار
پی گذارنده پایه گذار بنیان نهنده، قدم گذارنده، جای عبور محل گذاشتن قدم معبر: بساط ناصح تو پیشگاه باده و رود سرای حاسد تو پی گذار آتش و آب. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی وقار
تصویر بی وقار
سبکسار باد سار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی دیدار
تصویر بی دیدار
بی جمال، زشت
فرهنگ لغت هوشیار
بی هال (هال قرار) مرا دیوانه پندارند و بی هال - که دیوانه چو من باشد به هر حال (ویس و رامین) خسته دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی گمان
تصویر بی گمان
بی تقصیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی گواه
تصویر بی گواه
بی برهان، بی دلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیرقدار
تصویر بیرقدار
کسی که بیرق در دست گیرد و پیشاپیش گروهی یا لشکری حرکت کند علمدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی قرار
تصویر بی قرار
ناپایدار، بی ثبات، بی صبر، ناشکیبا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیرقدار
تصویر بیرقدار
((بِ رَ))
علمدار، پرچمدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی قرار
تصویر بی قرار
بی تاب، نا آرام، سراسیمه، پریشان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی گمان
تصویر بی گمان
بی تردید، بدون شک، مطمئناً، بی شک، مسلما، یقینا، قطعا، حتماً
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی گناه
تصویر بی گناه
Blameless, Blamelessly, Guiltless, Innocent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی قرار
تصویر بی قرار
Antsy, Fidgeting, Restless, Restlessly, Skittish, Unsettled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی فشار
تصویر بی فشار
Unstressed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
Numberless, Innumerable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی گناه
تصویر بی گناه
невиновный , без вины , невинный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی قرار
تصویر بی قرار
беспокойный , ёрзание , беспокойно , нервный , нестабильный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی فشار
تصویر بی فشار
без стресса
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی شمار
تصویر بی شمار
несметный , бесчисленный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی گناه
تصویر بی گناه
unschuldig, schuldlos
دیکشنری فارسی به آلمانی